·˙·ღ٠●*حریـــم •☆• نستــرن*●ღ•·˙· این صفحه ها را با رنگ دل خط خطی می کنم...
| ||
|
به ياد ندارم نابينايي به من تنه زده باشد اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: “مگه کـــوري؟”
نظرات شما عزیزان:
سلام دوست عزیزم....ممنون که به وبلاگم سر زدی....خوشحالم کردی....شعر خیلی قشنگی بود،کلی باهاش حال کردم.....موفق باشی!
بازم بهم سر بزن! بای!
سلام اجی جونم فداتشم قربون خودتو عکس
های متحرک خوشکلت خیلی وبت قشنگه از کامنت هات تو وب های دیگه هم معلومه عین خودم مهربون و ماهی ![]() ![]() اجی لینکت میکنم تنهام نذار...نتم بیاد سرجاش همش میام... ![]()
آدم نیستم ؟
حوای رانده شده ام یا مریم متهم ؟ منم که روال تاریخی دنیا را به هم زده ام ؟ ... جنگ راه انداخته ام ؟ نارو زده ام ؟ دروغ گفته ام ؟ حیله بافته ام ؟ پس چرا هر آدمی جان مادرش را قسم می خورد ؟؟؟
مثه هميشه معركه بود عكسم كه اصن با آدم حرف ميزنه
هما
![]() ساعت22:25---3 آذر 1391
عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام عشق گاهی سربه روی شانه ای اشک ریز آخر افسانه ای
در بازي دل نگاه من مست تو بود
هر برگ دلم شكسته پابسته تو بود من شاه دلم را به زمين انداختم اما چه كنم كه تك دلم دست تو بود...
هميشه در قلبت گورستاني براي خاك كردن خطاي كساني كه دوستشون داري بساز...
دوست خوب مثل بالشت ميمونه
اگه ناراحتي روش گريه ميكني تو خستگي ها بهش تكيه ميكني موقع خوش حالي بغلش ميكني وقتي مريزي سرتو روش ميزاري وازهمه مهتر هميشه مال تو...
30لاااااااام نسترن خودمون...
چطوری ؟خوبی؟چه خبرااااا؟هوم؟
بابا متن.بابا عکس
![]() راستی قسمت اول داستانمو گذاشتم.اگه دوسداشتی بیا بخون ![]() |